رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

رادین دنیای مامان گلی و بابایی

بدون عنوان

رادین مامان امروز بیست و سوم دی ماه هستش و چند روزی میشه که هوا بشدت سرد شده و زمستون داره خودنمایی میکنه .نفسم سرمای هوا اجازه نمیده زیاد بیرون بریم و مجبوریم تو خونه با هم سرگرم باشیم.یه وقتایی شبها میبرمت خونه عموامیر و اونجا حسابی بازی میکنی و آتیش می بارونی .تمام اسباب بازیهای هلیا رو میریزی بیرون و به قول خاله سمیه انگار که بمب ترکیده .اولین کاری که میکنی میری سراغ مرغ عشقها و اینقدر اذیتشون میکنی که مجبورشون میکنی از جلوت برشون دارن.خلاصه... رادین مامان ! چند روز پیش بابایی رفته بود ماموریت و من و شما تنها بودیم.عصر پنج شنبه تصمیم  گرفتم ببرمت هامون و یه کم تو شهر بازیش بازی کنی.وقتی رفتیم اونجا یه بابا نوئل خیلی بزر...
23 دی 1393

بدون عنوان

رادینم !مامانم !قشنگم ! اومدم بگم الهی قربونت برم و زودی برم.آخه سرم شلوغه. سه روز آخر هفته حسابی با هم حال کردیم.شما که با شیرین زبونیهات حسابی منو به وجد آوردی. قربونت برم عزیزم. ...
6 دی 1393
1